مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
در جـان بهجـز جـوانـۀ بـاور نداشتی ای آنکه در شـکـوه، بـرابـر نـداشتی رنگی نمیگـرفت به خود بـاغهـا اگر اینقـدر جـلـوههـای مـعـطـر نـداشـتی آری! تو در مـقـام فـنا نـیز از خودت جـز انـتـظـار فـتـح مـکـرر نـداشـتـی مـشـتـاق یـاریانـد تـو را آسـمـانـیـان بـاور نـمـیکـنـیـم کـه یـاور نـداشـتـی با من بگو کـدام پیـمـبـر کـتاب داشت یا خواند حکمتی و تو از بر نداشتی؟! ای آنکه سر نهـاده جهـانی به پای تو یک بار هم به بالـش پَـر سـر نداشتی طوری گرفت هُرم تو دست عـقیل را انـگـار غـیـر عـدل، بـرادر نـداشـتـی آن شب کـنار سـفـرۀ افـطارِ دخـتـرت جز شوق لحـظـههای مـقـدر نـداشـتی ای زخـمـیِ تـبـار نـمـکنـاشـنـاسهـا غیر از نمک ز سفره چرا برنداشتی؟ ای دل! خجل مباش که ابیات درخوری در مـدح آن حـقـیـقـت بـرتـر نداشـتی تو پی به راز سـورۀ کـوثـر نـبردهای تـو غـیـر چـنـد واژۀ ابــتـر نـداشـتــی |